شعر در مورد خماری
شعر در مورد خماری
شعر در مورد خماری ,شعر درباره خماری,شعر برای خماری,شعر در باره خماری,شعر با خماری,شعر درمورد خماری,شعر با کلمه خماری,شعر با کلمه ی خماری,شعری در مورد خماری,شعری درباره خماری,شعر درباره ی خماری,شعر کودکانه در مورد خماری,شعر مفهومی در مورد خماری,شعرهای کودکانه در مورد خماری
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خماری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
نهاده بر سرش افسار سودا
غباری و غباری و غباری
فتاده در سرش از شمس تبریز
خماری و خماری و خماری
شعر در مورد خماری
ای خوش آن پاسخ تلخی که دهد از صبرم
که خماری شکن ار بعد خماری برسد
خسروا، یار تو، گر می نرسد، یاری کن
بهر تسکین دل خویش که آری برسد
شعر درباره خماری
از شراب ما، اگر یابد خبر
محتسب شاگرد خماری بود
پیش خویشم کش که باری از رخت
کشته ای را روز بازاری بود
شعر برای خماری
اگر صوفی می صافی ننوشد
بخاک پای خماری نیرزد
مرا گر زور و زر داری میازار
که زور و زر به آزاری نیرزد
شعر در باره خماری
پیری دیدم به خانه خماری
گفتم نکنی ز رفتگان اخباری
گفتا می خور که همچو ما بسیاری
رفتند و خبر باز نیامد باری
شعر با خماری
بعضی چو شکر اگر شکوری
بعضی ترشند اگر خماری
خاموش نشین و مستمع باش
نی واعظ خلق شو نه قاری
شعر درمورد خماری
باده ببخشم بی ز خمارت
گر بستانم خمر خماری
چند نگاران دارد دانش
کاغذها را چند نگاری
شعر با کلمه خماری
افتاده مرا عجب شکاری چکنم
واندر سرم افکنده خماری چکنم
سالوسم و زاهدم ولیکن در راه
گر بوسه دهد مرا نگاری چکنم
شعر با کلمه ی خماری
که آب خوش خورد از عقل آن کس
که ره در کوی خماری ندارد
بیا و دست گیر افتاده ای را
که جز تو در جهان یاری ندارد
شعری در مورد خماری
یک دل آبادان نپندارم که ماند در جهان
زان خرابیها که آن چشم خماری می کند
جان من روزی کند گه گاه همراهش، ازآنک
سوی تو همراهی باد بهاری می کند
شعری درباره خماری
چند تن در مسجد و دل گرد کوی شاهدان
خرم آن کو آشکارا باده با یاری کشد
آستان بوس خرابات است خسرو را هوس
کین مصلا خدمتی در پیش خماری کشد
شعر درباره ی خماری
عشق ار نمی سازد مرا معذور باید داشتن
کز تشنگی پنداشتم: آن می خماری می برد
تا چند گویی:اوحدی یاری نمی خواهد ز کس
یارش که باشد؟ چون جفا از دست یاری می برد
شعر کودکانه در مورد خماری
ز نوشیدنی ها می وصل تست
که نوشندگان را خماری نکرد
خیال تو پیش من آمد شبی
ولی نیم ساعت قراری نکرد
شعر مفهومی در مورد خماری
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
شعرهای کودکانه در مورد خماری
کو کریمی که ز بزم طربش غمزده ای
جرعه ای درکشد و دفع خماری بکند
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب بود
آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
شعر در مورد خماری
بیشتر بخوانید :
شعر با د
شعر در مورد امام جعفر صادق
اشعار پل الوار
اشعار یغما گلرویی
اشعار افشین یداللهی
- ۹۷/۰۷/۰۹